نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

برای نوژاجونم

12 و 13 فروردین سال 94

امسال عید تصمیمی برای مسافرت نداشتیم و خسته و کوفته فقط دلمون میخواست استراحت کنیم.چند روز رفتیم شهرستان .و از بدماجرا شما سرما خوردی و دارو دادن شروع شد. بعدش هفته ی دوم باید میومدم سرکار و از اونجایی که مامان فاطمه وعزیز مسافرت بودند خاله هلاله اومد خونه مامان اینا و مراقب شما بود .واقعا دستش درد نکنه که سنگ تموم گذاشت برات و هر روز میبردنت بیرون. روز 12 فروردین خاله مریم زنگ زد وگفت بریم برنامه عمو پورنگ که نزدیک خونه ی مامان فاطمه ایناست منم از خدا خواسته گفتم میام .ساعت 2:30 اونجا بودیم .وای نمیدونید چه جمعیتی بود اونجا .چقدر شلوغ و ... اصلا جای مناسب نتونستیم براتون پیدا کنیم  کمرمون له شد از بس جمعیت فشار میاوردند .بال...
16 فروردين 1394

تولد امیر مهدی و نیلاو هویار

این پست جا مونده از اسفند ماه که دارم برات میزارم.کمی تا قسمتی تنبل شدم.اما قدر وبلاگتو از موقعی که آقا دزده لب تابمو برده میدونم. چون همین وبت و عکسای توش برات مونده وهیچ عکس دیگه ای ازت ندارم گل خوشبوی من. از تولد امیرمهدی زیاد عکسی ندارم چون فکر میکردم دوربین رو خونه جا گذاشتم که اینطور نبود و دوربین نازنین ته کیفم مونده بود.قبل از رفتنمون عکس ازت انداختم ویه چندتایی هم تو سالن سر پوشیده ی مکان تولد که باغچه رستوران بود با گوشیم که کیفیت چندانی نداره. با نیلاجون عکسای ناز و ژستای ناز گرفتید     عکسای داخل سالن   دخترکم در حال خوردن چیپس که خیلی دوست داره ...
6 فروردين 1394
1